ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

وقت شناسی‌


 
در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.
پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کرد.

نتیجه اخلاقی‌: وقت شناس باشید !
 

کلنگ قاضی


 
قلمی از قلمدان قاضی افتاد. شخصی که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضی کلنگ خود را بردارید.

قاضی خشمگین پاسخ داد: مردک این قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسی؟

مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ویران کردی.

عبید زاکانی
 

انگار طلاق دیگر زشت نیست


دوستان خوبم این گزارش خودم مستقیما تهیه کردم امیدوارم براتون مفید باشه:

 

 
همه می‌دونن که بچه طلاقم، اما چون مثل خودم با این اوصاف زیاده، چندان تنها نیستم.

دو ساله که با مادرم زندگی می‌کنم و بابام دیگه سوراغمون نمی‌یاد، توافق کردن که دیگه با هم کاری نداشتن باشن، من ماله مامانم باشم و مامانم از مهریه‌ش بگذره!

مامانم می‌گه اگه با بابات سر زندگی کردن توافق نداشتیم، حداقل سر طلاق به توافق رسیدیم.

اما کاش همه چیز به همین توافق تموم می‌شد، من دوازده سالمه، اما نگاه و رفتار مردم رو که مثل خنجر به قلبمون می‌ره رو می‌فهمم، چه برسه به مامانم!

تا آخر هفته باید این خونه رو خالی کنیم، اما هنوز جایی پیدا نکردیم؛ به یه زن تنها و یه پسربچه خونه نمی‌دن، اونم وقتی مطلقه باشه!

عوضش بابام الان داره با نامزدش خونه جدید شونو نقاشی می‌کنه و بهشون خوش می‌گذره!

به گزارش خبرنگار گروه «اجتماعی» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، طبق آخرین اعلام معاون قضایی رییس کل دادگستری، ۸۲ درصد طلاق‌های کشور در سال ۸۵ توافقی بوده است و این آمار در مرحله اول شکسته شدن قبح طلاق در بین زنان و مردان را یادآور می‌شود.

به عبارتی شاخص‌های مهم طلاق نظیر مسایل اقتصادی، مسایل خانوادگی و مشکلات رفتاری، جسمی و جنسی، اعتیاد، فقر و غیره تا اندازه زیادی زوج‌های جوان را در معرض انتخاب اولیه‌ِ زندگی متارکه‌ای توافقی می‌گذارد. این مساله زمانی بیشتر احساس می‌شود که گفته می‌شود، بیشتر طلاق‌ها در پنج سال اول زندگی رخ می‌دهد، یعنی درست در دوره‌ای که زن و مرد هنوز به شناخت درستی از هم نرسیده‌اند.


انگار دیگر طلاق جز برای بچه‌ها برای هیچ کس زشت نیست


هر کس را می‌بینی طلاق را برای خودش یا اطرافیانش حداقل یکبار تجربه کرده؛ خاله‌ای، عمه‌ای، دختر عمویی، دوستی، حتی پدر، مادر، برادری، خواهری و یا خودش! دامنه طلاق به عنوان امری که گفته می‌شود «هیچ حلالی در نزد خدا منفورتر از آن نیست» از معدود موارد یک دهه پیش جامعه خودمان گذشته و حالا با آمارهای تکان دهنده پشت دیوار خانه‌ها قرار گرفته است.

اگر این روزها تعداد عروسی‌ها در بین فامیل‌ها کم شده، اگر دختران و پسران ۳۰ ساله و ۳۵ ساله حتی خواب ازدواج را هم نمی‌بینند، اگر بچه‌های کوچک ما به جای چگونگی تحکیم بنیان خانواده با مبانی حقوق زن برای گرفتن مهریه و نفقه و ... بیشتر آشنا می‌شوند، همه و همه زنگ‌هایی است که سال‌هاست برای ما به صدا درآمده و ما انگارنمی‌شنویم و به این چیزها عادت کرده‌ایم.

به گزارش ایسنا، طلاق و مطلقه بودن تا چند سال پیش یکی از بدترین سرنوشت‌های یک زوج به شمار می‌رفت‌؛ اما انگار پوست ما در برابر این زخم‌های چرکی، کلفت شده، انگار تعداد زنانی که این اقدام را کاملا در جهت آزادی تلقی می‌کنند و همراه با مردانشان، بهایی به پیوند گسسته شده و عواقب آن برای خود، فرزندان و البته جامعه نمی‌دهند و یا نمی‌دانند که باید بهایی بدهند، بیشتر شده است!

در نظر سنجی‌های پیمایشی دانشجویان، آمارهای نگران کننده از افسردگی در بین کودکان طلاق فراوانی بیشتری دارد، تا پدر و مادرهای طلاق گرفته! کودکانی که تکیه به خانواده تنها امید آن‌ها برای ورود به این دنیای پرفراز و نشیب بوده و حالا همین تکیه‌گاه، مثل دیواری بر سرشان فرو ریخته است!


بلای ریختن قبح طلاق گریبان همه را می‌گیرد

قدیم‌ترها و بزرگان فامیل، کوچکترها را از اختلاف و بداخلاقی در خانواده‌هاشان نهی می‌کردند، چرا که می‌دانستند یک اختلاف و طلاق در خانواده و خاندانشان همان سیب خرابی است که همه سیب‌های جعبه را خراب می‌کند، اما حالا دیگر پای بزرگترها از خانواده‌های هسته‌ای روزگار ما بریده شده، دیگر پدرها و مادرها کمتر در زندگی دختر و پسرشان وارد می‌شوند و حتی آن‌ها را به طلاق تشویق هم می‌کنند.

آرین منش ـ عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ـ چندی پیش و پس از اعلام آخرین آمار طلاق و ازدواج در شش ماهه اول سال جاری، تاکید کرد که ریختن قبح طلاق مهم‌ترین عامل افزایش آن در جامعه است.

وی بر این باور است که پایین آمدن قبح طلاق، هزینه‌های متارکه را نیز پایین آورده است.

وی گفت: متاسفانه گسستن پیوند مقدس زناشویی به دلیل مشکلاتی کوچک و یا بزرگ به طلاق می‌انجامد و حتی برخی آشنایان و نزدیکان زن و مرد را تشویق هم می‌کنند.

ابراهیم رضوانی ـ مدیر کل امور اجتماعی استانداری تهران ـ نیز در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به افزایش طلاق‌های توافقی در چند سال گذشته تصریح کرد: افزایش طلاق توافقی ناشی از افزایش طلاق در جامعه است. بسیاری از زوج‌ها با مشاهده طلاق‌هایی با دلایل مختلف در اطرافشان، همواره خود را در آستانه این اتفاق می‌دانند و حتی در بسیاری از موارد طلاق توافقی و بی دردسر تبدیل به نوعی رفتار روشنفکری درآمده است.

رضوانی تاکید کرد: طلاق توافقی علت طلاق نیست، بلکه یکی از روش‌های طلاق است که به هیچ وجه پسندیده نیست.

به گزارش ایسنا، ماهیت طلاق و اثرات منفی و مخرب آن در جامعه خانواده و جامعه نه تنها کم نشده؛ اگر در خانواده‌های گسترده دیروز، زن یا مرد پس از مدتی طرد شدن از سوی خانواده دوباره ازدواج می‌کردند و فرزندانشان در این مدت به دست مادربزرگ و پدربزرگ، عمه، خاله و دایی بزرگ می‌شدند، امروز اوضاع کاملا فرق کرده است.

زن و مرد پس از طلاق؛ انگار قله‌ای عظیم را فتح کرده‌اند و داستان اختلافات و گرفتن طلاق را برای دوستان بارها و بارها با افتخار تعریف می‌کنند و در این میان هیچ آینده‌ای برای فرزندان و آینده و نگرش آن‌ها و خانواده‌ای که از هم می‌پاشد و خبرش به چندین و چند خانواده دیگر می‌رسد، روشن نیست!

انگار هیچ ارگان و نهادی نیست که به این مساله توجه کند که بخش عمده طلاق‌ها ناشی از نبود شناخت زن و شوهر در سال‌های اول است و بهترین راه جلوگیری که همان آموزش قبل و بعد از ازدواج است، متاسفانه ارگان و سازمان‌های متولی در این حوزه بسیار ضعیف و محدود عمل می‌کنند.


هنوز هم بیشتر بار ننگ طلاق روی دوش زنان است

اگر چه گفته می‌شود قبح طلاق در چند سال اخیر در جامعه ما ریخته است، اما هنوز هم بیشترین آسیب از محل این واقعه نامیمون به زنان مطلقه وارد می‌شود.

هنوز هم تعداد زنانی که پس از ازدواج اول و طلاق، تنها و یا با فرزند خود زندگی می‌کنند، بسیار بیشتر از مردان جداشده است؛ چرا که بیشتر مردان در همان روزهای اول پس از طلاق به فکر ازدواج بعدی هستند و ظرف مدت کوتاهی، زندگی جدید را شروع می‌کنند.

دکتر انور صمدی راد ـ استاد دانشگاه و آسیب‌شناسی ـ در گفت‌وگو با ایسنا، خاطرنشان کرد: ۹۰ درصد زنان مطلقه مورد نظرسنجی دارای فرزند، نسبت به آینده فرزندان خود نگرانی زیادی دارند، ۳۳ درصد این زنان عنوان کرده‌اند که فرزندانشان به خاطر طلاق در حد «زیاد» و «بسیار زیاد» احساس حقارت می‌کنند، همچنین ۸۸ درصد این زنان که فرزند دختر داشته‌اند، نگران آینده فرزند خود در ازدواج مجدد هستند و ۷۹ درصد همین زنان نسبت به آینده و تنهایی خود احساس نگرانی زیادی می‌کنند.

وی تاکید دارد که ۷۰ درصد زنان مطلقه وجود باورهای غلط و قضاو‌ت‌های تنگ نظرانه مردم را نسبت به طلاق و زنان مطلقه، عامل اصلی ناامنی و دوری آن‌ها از دیگران و روابط عادی و فامیلی تلقی می‌کنند.

این محقق که تحقیق خود را روی ۵۴۴ نفر از زنان هرگز ازدواج نکرده، دختران واقع در گروه سنی ۵۵ ــ ۲۸ ساله و زنان در حال حاضر بدون همسر بر اثر طلاق و فوت شوهر انجام داده است، تاکید می‌کند که ۵۵ درصد این زنان مطلقه، از طعنه‌ها و متلک‌های اهالی محل معذب بوده و حدود ۶۶ درصد در معرض انواع سوء‌نیت‌ها و آزارهای دیگران واقع شده‌اند و صدمه دیده‌اند، به گونه‌ای که ۸۷ درصد این زنان میزان امنیت اجتماعی خود را «کم» و یا «هیچ» می‌دانند.

به گزارش ایسنا، در بیشتر موارد مردان زیادی، پس از ازدواج همه علت‌های طلاق را به گردن همسر خود می‌اندازند و متاسفانه جامعه نیز این ذهنیت غلط را هنوز به همراه دارد که زنان ناسازگاری بیشتری دارند و اگر زنی طلاق گرفت، حتما خطاکار بوده است و مرد گناهی نداشته، مگر این که خلاف این اتهام ثابت شود.

اگر چه قبح طلاق در جامعه ریخته، اما هنوز هم زنان مطلقه برای اجاره مسکن، اقامت تنها یا با فرزند خود در هتل‌ها، مهمانسراها و حتی حضور در مجالس میهمانی دچار همان نگاه مردسالارانه هستند.

از سوی دیگر، مراکز مشاوره و بعضا کلانتری‌ها در مرحله اول، دادگاه‌ها در مرحله بعدی و دفاتر ثبت طلاق در مرحله نهایی چرخه کامل طلاق قرار دارند؛ به عبارتی اگر کارایی مراکز مشاوره و کارگاه‌های آموزشی آن قدر کافی و به اندازه باشد، بخش قابل توجهی از زوج‌ها در همان مراحل اولیه، تمایل به طلاق پیدا نمی‌کنند و اختلاف در همان ابتدا حل می‌شود، اما متاسفانه این چرخه ناقص و معیوب است و زوج‌ها یا پس از مشاجره و کلانتری کارشان به دادگاه می‌رسد و یا بدون طی این مراحل، یک راست به سمت دادگاه می‌روند و این مساله گویای غفلت بزرگ ماست.