ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

جای پا

 
 

خوابی دیدم ......

خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزدم

بر پهنای آسمان صحنه هایی

از زندگیم برق میزد

  در هر صحنه , دو جفت پا روی شن دیدم

یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا

وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد

به پشت سر و به جای پاهای

روی شن نگاه کردم .

  متوجه شدم که چندین بار طول

مسیر زندگیم

فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است

  همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین

و غمگین ترین دوران زندگیم بوده است

  این واقعا برایم ناراحت کننده بود

و درباره اش از خدا سوال کردم  ,

خدایا , تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم ,

درتمام راه با من خواهی بود .

ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگیم

فقط یک جفت جای پا وجود داشت .

نمیدانم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر

به تو نیاز داشتم , مرا تنها گذاشتی

  خدا پاسخ داد , بنده بسیار عزیزم ,

من در کنارت هستم

و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت .

اگر در آزمونها و رنجها , فقط

یک جفت جای پا دیدی

زمانی بود که تو را در آغوشم حمل میکردم .

 Go to fullsize image