ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

حقوق کودک ایرانی کجاست؟

در اینکه کودکان جزو آسیب‌پذیرترین اقشار اجتماع هستند هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد چراکه کودکان به دلیل صغر سن‌شان و اینکه به تکامل عقلی و جسمی نرسیده‌اند نمی‌توانند از خود در مقابل ناملا‌یماتی که به آنها می‌شود دفاع کنند بنابراین در اولویت قرار دادن حقوق اولیه و طبیعی آنها، نه‌تنها ضروری و بدیهی است بلکه یک حق و تکلیف به عهده اشخاص حقیقی و حقوقی است و در جایی که همه افراد بشر بدون در نظر گرفتن نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب و ... مشمول حقوق و آزادی‌های مندرج در قانون اساسی هستند کودکان به عنوان آینده‌سازان کشور باید از حقوق ممتاز و ویژه‌ای برخوردار باشند به‌گونه‌ای که رفاه، آزادی، خوشبختی و عقاید آنها به رسمیت شناخته شود و امکانات و وسایل ضروری جهت پرورش بدنی، فکری، اخلا‌قی و اجتماعی آنها به نحو مطلوب، سالم و طبیعی و در محیطی سالم و آزاد، برایشان فراهم شود.

کودکان باید از امنیت خانوادگی و اجتماعی کافی و مراقبت و حمایت خاص که شامل توجه ویژه قبل و بعد از تولد است، برخوردار باشند حتی کودکانی که از لحاظ عقلی و جسمی ناقص و معلول هستند باید تحت مراقبت و توجه خاص توام با آموزش صحیح و متناسب با وضع معلولیت آنها قرار گیرند.

محبت به کودکان اصل اولیه‌ای است که ضرورت آن توسط روانشناسان و جرم‌شناسان به اثبات رسیده است. اگر کودک از بدو تولد با کمبود محبت مواجه شود شخصیتش به صورت کامل یا متعادل پرورش‌نیافته و مستعد کشش به بیراهه و ناهنجاری اجتماعی در آینده می‌شود. به همین لحاظ در مرحله اول سرپرست کودکان باید فضایی مملو از محبت و عاطفه توام با امنیت اخلا‌قی و مادی برای کودکان ایجاد کند و از همه مهم‌تر اینکه به جز در موارد کاملا‌ استثنایی نباید کودک را از مادرش جدا کرد و در مرحله دوم جامعه و مقامات مسوول مکلفند نسبت به فراهم کردن محیطی آرام و بی‌دغدغه برای کودکان و خانواده‌های آنها اقدام کرده و نسبت به کودکان بدون خانواده و کودکان بی‌بضاعت توجه خاص داشته باشند. اگر دولت در این راه کوشش کرده و کمک‌های مادی خود را به خانواده‌های بی‌بضاعتی که فرزندانشان نیاز به امکانات رفاهی دارند به کار گیرد، نه‌تنها هیچ‌گونه آسیب و زیانی نمی‌بیند بلکه در آینده همین کودکان که ثروت اصلی مملکت محسوب می‌شوند با استفاده از خلا‌قیت‌های خود هزینه انجام‌شده را جبران می‌کنند و چون زمینه رشد اخلا‌قی، فرهنگی و ذهنی آنها فراهم شده است جامعه‌ای سالم و به دور از خشونت خواهند ساخت. به همین دلیل است که توصیه می‌شود کودک باید از آموزش و پرورش رایگان و اجباری برخوردار باشد. ‌

به دلیل اهمیت حقوق کودکان و جایگاه ویژه آنها، دانشمندان و متخصصان در امر جرم‌شناسی، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی جمع‌شده و با توجه به تحقیقات گسترده و بررسی همه‌جانبه حقوق کودک، مفاد کنوانسیون حقوق کودک را تهیه کردند. ‌

در اسناد بین‌المللی توجه جدی به مسائل و مشکلا‌ت کودکان شده است به طوری که جامعه جهانی در اعلا‌میه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های مربوط به آن و سایر اسناد که بالغ بر 8 سند بین‌المللی می‌شود، خواستار توجه دولت‌ها و مجامع بین‌المللی به مسائل مربوط به حقوق کودکان و رفاه آنان شده‌اند. ‌ تعداد کشورهایی که به عضویت کنوانسیون حقوق کودک درآمده‌اند 192 کشور است و تنها سومالی و آمریکا، عضو کنوانسیون حقوق کودک نیستند. این دو کشور فقط کنوانسیون حقوق کودک را امضا کرده‌اند و 72 کشور بر آن حق شرط وارد نموده‌اند. ‌

حق شرط جمهوری اسلا‌می به این شرح است: <جمهوری اسلا‌می ایران نسبت به مواد و مقرراتی که مغایر با شریعت اسلا‌می است، اعلا‌م حق شرط می‌نماید و این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که هنگام تصویب چنین حق شرطی را اعلا‌م نماید.> نمایندگان مجلس شورای اسلا‌می در جلسه 182 خود و در تاریخ 19/10/72، با اکثریت آرا ماده واحده الحاق به کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کردند. ‌

ماده واحده این کنوانسیون چنین مقرر می‌دارد: <کنوانسیون حقوق کودک مشتمل بر یک مقدمه و 54 ماده به شرح پیوست تصویب و اجازه الحاق دولت جمهوری اسلا‌می ایران به آن داده می‌شود، مشروط بر آنکه مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلا‌می قرار گیرد، از طرف دولت جمهوری اسلا‌می ایران لا‌زم‌الرعایه نباشد.>

زمانی که این لا‌یحه جهت مطابقت مفاد آن با قانون اساسی و شرع به شورای نگهبان ارسال شد اعضای شورای نگهبان که متشکل از شش حقوقدان و شش فقیه است نسبت به این لا‌یحه، ایراد گرفتند و در نظریه شماره 5760 مورخ 4/11/1372 خود به مجلس، مشخصا موارد مخالفت کنوانسیون را با موازین شرع به این شرح اعلا‌م داشتند: <بند یک ماده 12 و بندهای یک و دو ماده 13 و بندهای یک و سه ماده 14 و بند دو ماده 15 و بند یک ماده 16 و بند <د> قسمت یک ماده 29 مغایر موازین شرعی شناخته شد.>

علت اینکه شورای نگهبان ایراد گرفتند این بود که فرمودند: <شما همه این اصول را پذیرفته‌اید، در آینده ممکن است که برخی از اصول آن را بگویید اگر مخالف شرع بود، ما آن را نخواهیم پذیرفت، لذا در آن اصول صراحت را می‌طلبیدند تا به صراحت گفته شود که ما کدام اصول آن را نمی‌پذیریم، چون تعداد این اصول زیاد شده...>

نتیجه‌ای که از به میان آوردن این موارد استنباط می‌شود این است که در کشور ما قانون حکومت می‌کند و اگر در مواردی قانون ساکت بود به احکام شرع مراجعه می‌شود. در خصوص مواد کنوانسیون بسیاری از قضات دادگستری با مراجع دولتی از اعمال مفاد آن استنکاف می‌ورزند، در حالی که طبق ماده 9 قانون مدنی مقررات عهودی که طبق قانون اساسی بین دولت و سایر دولت‌ها منعقد شده باشد در حکم قانون است که مفاد کنوانسیون در آن قسمت که مورد ایراد شرعی شورای نگهبان قرار نگرفته در حکم قانون و لا‌زم‌الا‌تباع برای دولت جمهوری اسلا‌می ایران است. در حالی که عده‌ای گمان می‌کنند قوانین داخلی و موازین اسلا‌می با توجه به شرط مندرج در ماده واحد الحاق به کنوانسیون حقوق کودک، مقدم بر مفاد کنوانسیون است و دولت ایران با گنجاندن چنین شرطی در حقیقت قبول و اعتراف کرده که بین قوانین داخلی و مفاد کنوانسیون مغایرت اساسی وجود ندارد و صرفا در موارد جزئی، قوانین داخلی و موازین اسلا‌می ارجح است و عده‌ای نیز معتقدند که تمامی مفاد کنوانسیون را به بهانه قوانین داخلی می‌توان نادیده گرفت، در صورتی که چنین نیست چراکه اولا‌ همانطور که مرقوم گردید شورای محترم نگهبان صراحتا موارد خلا‌ف شرع این کنوانسیون را مشخص کرده است. بیان موارد خلا‌ف شرع توسط 12 نفر حقوقدان و فقهای متبحر در شورای نگهبان حکایت از آن دارد که بسیاری از مواد کنوانسیون با شرع مطابقت داشته و قابلیت اجرا دارد. ثانیا ماده 9 قانون مدنی جمهوری اسلا‌می ایران صراحتا تجویز کرده که مفاد کنوانسیون در حکم قانون محسوب شده و در تمامی محاکم توسط مراجع قضایی لا‌زم‌الا‌تباع است. به هر حال تصویب کنوانسیون حقوق کودک گامی بزرگ در حفظ و ارجح نهادن به حقوق بدیهی و اولیه کودکان محسوب می‌شود. لذا در زیر به قسمت‌هایی از تعهدات کشورمان و نقش و جایگاه کنوانسیون اشاره می‌کنیم.

1- اولویت در رعایت حقوق کودک

در بسیاری از مواد کنوانسیون به حمایت از حقوق کودکان تاکید شده است. در ماده دو کنوانسیون مقرر شده که کشورهای طرف کنوانسیون، حقوقی را که در این کنوانسیون در نظر گرفته شده برای تمام کودکانی که در حوزه قضایی آنها زندگی می‌کنند بدون هیچ‌گونه تبعیضی از جهت نژاد، رنگ، مذهب، زبان، عقاید سیاسی، ملیت، جایگاه قومی و اجتماعی، مال، عدم توانایی، تولد و یا سایر احوال شخصیه والدین یا قیم قانونی محترم شمرده و تضمین خواهند نمود و همچنین تمام اقدامات لا‌زم را جهت تضمین حمایت از کودک در مقابل تمام اشکال تبعیض و مجازات بر اساس موقعیت، فعالیت‌ها، ابراز عقیده یا عقاید والدین، قیم قانونی و یا اعضای خانواده کودک به عمل خواهند آورد. اهمیت و جایگاه منافع کودکان در این کنوانسیون به‌گونه‌ای است که در تمام اقدامات مربوط به کودکان که توسط موسسات رفاه اجتماعی عمومی یا خصوصی، دادگاه‌ها، مقامات اجرایی، یا ارگان‌های حقوقی انجام می‌شود، از اهم ملا‌حظات است و کشورهای طرف کنوانسیون متقبل می‌شوند که حمایت‌ها و مراقبت‌های لا‌زمه را برای رفاه کودکان با توجه به حقوق و وظایف والدین آنها، قیم یا سایر افرادی که قانونا مسوول آن هستند، تضمین کنند و در این راستا اقدامات اجرایی و قانونی مناسب معمول خواهد گردید و همچنین کشورهای طرف کنوانسیون متقبل می‌شوند که حمایت‌ها و مراقبت‌های لا‌زمه را برای رفاه کودکان با توجه به حقوق و وظایف والدین آنها، قیم یا سایر افرادی که قانونا مسوول آن هستند، تضمین کنند و در این راستای اقدامات اجرایی و قانونی مناسب معمول خواهد گردید و همچنین کشورهای طرف کنوانسیون، تضمین خواهند کرد که موسسات، خدمات و وسایلی که مسوول مراقبت و حمایت کودکان هستند مطابق با معیارهایی باشد که توسط مقامات ذی‌صلا‌ح خصوصا در زمینه ایمنی، بهداشت، تعداد کارکنان آن موسسات و نحوه نظارت و بازرسی تعیین شده است.موارد یادشده از جمله تکالیف دولت در قبال کودکان است که در ایران نیز باید مورد لحاظ قرار گیرد. ‌

2- سن مسوولیت حقوقی و کیفری کودک

ماده یک کنوانسیون مقرر می‌دارد: <از نظر این کنوانسیون منظور از کودک افراد انسانی زیر 18 سال است مگر اینکه طبق قانون قابل اجرا در مورد کودک سن بلوغ کمتر تشخیص داده شود.> طبق قوانین و مقررات مصوب در کشورمان سن مسوولیت افراد را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد؛ سن مسوولیت حقوقی افراد و دیگری سن مسوولیت کیفری.

الف- سن مسوولیت حقوقی کودک

ماده 1210 قانون مدنی مقرر می‌دارد: <هیچ‌کس را نمی‌توان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود مگر اینکه عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد.> تبصره یک ماده مرقوم مقرر می‌دارد: <سن بلوغ در پسر 15 سال تمام قمری و در دختر 9 سال تمام قمری است.> و در تبصره 2 ماده فوق‌الذکر می‌خوانیم: <اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی می‌توان به او داد که رشد او ثابت شده باشد.> در این زمینه هیات عمومی دیوان‌عالی کشور در رای شماره 30 مورخ 3/1/1364 اعلا‌م داشته است که: <ماده 1210 قانون مدنی اصلا‌حی ششم دی‌ماه 1361 که علی‌القاعده رسیدن صغار به سن بلوغ را دلیل رشد قرار داده و خلا‌ف آن را محتاج به اثبات دانسته، ناظر به دخالت آنان در هر نوع امور مربوط به خود است مگر در مورد امور مالی که به حکم تبصره 2 ماده مرقوم مستلزم اثبات رشد است. به عبارت اخری صغیر پس از رسیدن به سن بلوغ و اثبات رشد می‌تواند نسبت به اموالی که از طریق انتقالا‌ت عهدی یا قهری قبل از بلوغ مالک شده، مستقلا‌ تصرف و مداخله کند و قبل از اثبات رشد این نوع مداخله ممنوع است و بر این اساس نصب قیم به منظور اداره امور مالی و استیفای حقوق ناشی از آن برای افراد فاقد ولی خاص پس از رسیدن به سن بلوغ و قبل از اثبات رشد ضروری است.>

همان طور که ملا‌حظه می‌فرمایید موارد یادشده در قانون مدنی بیش از آنکه مسوولیت کیفری شخص را مدنظر قرار دهد به مسوولیت مدنی اطفال پرداخته و رای هیات عمومی دیوان نیز در مقام تفسیر حقوق مدنی افراد صادر شده است. لیکن قضات دادگستری در معاملا‌ت اشخاص رشد را ملا‌ک قرار داده و به استناد ماده واحده قانون راجع به رشد متعاملین مصوب شهریور ماه سال 1313 که مقرر می‌دارد: <از تاریخ اجرای این قانون در مورد کلیه معاملا‌ت و عقود و ایقاعات به استثنای نکاح و طلا‌ق محاکم عدلیه و ادارات دولتی و دفاتر اسناد رسمی، باید کسانی را که به سن 18 سال شمسی تمام نرسیده‌اند، اعم از ذکور و اناث غیررشید بشناسند.> بنابراین اشخاصی که به سن 18 سال شمسی تمام رسیده‌اند رشید محسوب می‌شوند و حق دخل و تصرف در اموال خود را خواهند داشت.

البته باید توجه داشت که در قوانین کشورمان سن مسوولیت افراد در مسائل مختلف حقوقی و سیاسی متفاوت بوده و قانونگذار در این مورد دچار یک نوع سردرگمی شده است. به عنوان مثال در مورد ازدواج ماده 1041 قانون مدنی مقرر می‌دارد: <عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر بعد از رسیدن به 15 سال شمسی تمام منوط است به اذن ولی وی به شرط رعایت مصلحت یا تشخیص دادگاه صالح.> در مورد مسائل کارگری ماده 79 قانون کار مقرر می‌دارد: <به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال تمام ممنوع است.> در مورد شرکت در انتخابات ماده 36 قانون انتخابات 18 سالگی را از جمله شرایط انتخاب‌کنندگان برشمرده بود که به 15 سال تقلیل یافت. در مورد صدور گذرنامه ماده 18 قانون گذرنامه مصوب 1351 و اخذ گواهینمامه، 18 سالگی را ملا‌ک قرار داده است.

ب- سن مسوولیت کیفری کودک

ماده 49 قانون مجازات اسلا‌می مقرر می‌دارد: <اطفال در صورت ارتکاب جرم مبری از مسوولیت کیفری هستند و تربیت آنان با نظر دادگاه به عهده سرپرست اطفال و عندالا‌قتضاء کانون اصلا‌ح و تربیت اطفال است.> در تبصره یک این ماده طفل به کسی اطلا‌ق می‌شود که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد. ذکر بلوغ شرعی در تبصره ماده مذکور نوعی ابهام و اجمال در تشخیص سن مسوولیت کیفری اطفال را به وجود آورده که متاسفانه تاکنون آثار سوئی را در برداشته است. قضات دادگستری و برخی از حقوقدانان گمان می‌کنند که مقصود از حد بلوغ شرعی به موجب تبصره یک ماده 1210 قانون مدنی در پسر 15 سال تمام قمری و در دختر 9 سال است ولی همانطور که مرقوم شد این تبصره مصوب در قانون مدنی سن مسوولیت شخص را در امور مدنی تعیین کرده و در هیچ جای مجموعه قوانین کیفری سن مشخصی برای تعیین مسوولیت کیفری اطفال وجود ندارد.

این معضل در قوانین گذشته وجود نداشته و قانونگذار در سال 1354 در ماده 33 مقرر کرده بود که نسبت به جرائم اطفال، قانون تشکیل دادگاه اطفال بزهکار اجرا می‌شود و در نقاطی که کانون اصلا‌ح و تربیت تشکیل نشده است دادگاه اطفال بزهکار به ترتیب زیر عمل خواهد نمود:

1- در مورد اطفالی که سن آنان بیش از 6 سال و تا 12 سال تمام است، در صورتی که مرتکب جرمی شوند به اولیا یا سرپرست آنان با اخذ تعهد به تادیب و تربیت و مواظبت در حسن اخلا‌ق تسلیم می‌شوند.

2- نسبت به اطفال بزهکار که بیش از 12 و تا 18 سال تمام دارند دادگاه یکی از تصمیم‌های زیر را اتخاذ خواهد کرد: الف- تسلیم به اولیا یا سرپرست با اخذ تعهد به تادیب و تربیت و مواظبت در حسن اخلا‌ق طفل، ب- سرزنش و نصیحت به وسیله قاضی دادگاه، ج- حبس در دارالتادیب از سه ماه تا یک سال و د- حبس در دارالتادیب از شش ماه تا پنج سال و در صورتی که طفل بیش از 15 تا 18 سال تمام داشته و جرم از درجه جنایت باشد 2 تا 8 سال حبس در دارالتادیب. اگر مجازات آن جنایت اعدام یا حبس دائم باشد در این مورد مدت حبس در دارالتادیب کمتر از دو سال نخواهد بود.

متاسفانه قانونگذار در سال‌های بعد قانون مجازات عمومی مصوب سال 1351 را نسخ نمود و محاکم دادگستری را با چالشی جدی مواجه کرد، سالا‌نه عده بسیاری از اطفال به مجازات‌های سنگین از جمله شلا‌ق و حبس‌های طولا‌نی مدت محکوم و حکم صادره علیه آنها اجرا می‌شود در صورتی که در مورد مجازات سلب حیات و مرگ ماده 37 کنوانسیون صراحتا مقرر کرده که دولت‌ها نمی‌توانند اطفال زیر 18 سال را به حبس ابد و اعدام محکوم کنند - که در بخش حق حیات- توضیح داده خواهد شد.

لا‌زم به ذکر است که درخصوص بلوغ شرعی به‌عنوان سن مسوولیت کیفری افراد در میان فقها اختلا‌ف‌نظر وجود دارد لیکن به نظر می‌رسد با توجه به ماده 729 قانون مجازات اسلا‌می که مقرر می‌دارد تمامی قوانین مغایر با این قانون ملغی است و ماده 33 قانون مجازات عمومی مغایرتی با ماده 49 ندارد می‌تواند ملا‌ک تصمیم‌گیری قضات در محاکم دادگستری قرار گیرد به خصوص آنکه ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک 18 سال را به عنوان سنی مشخص برای منع اعمال مجازات مرگ و حبس ابد در نظر گرفته و شورای محترم نگهبان نیز هیچگونه ایرادی در این زمینه وارد ننموده است.

3- حق کودک نسبت به هویت خود

هویت کودک و اینکه کودک زمانی که پا به عرصه وجود می‌نهد باید دارای نامی باشد تا او را متمایز از دیگران کند، حقی است بدیهی. این حق در ماده 7 کنوانسیون برای دولت‌ها ایجاد تکلیف کرده تا تولد کودک، بلا‌فاصله پس از به دنیا آمدن ثبت شود و از حقوقی مانند داشتن نام و تابعیت و در صورت امکان شناسایی والدین و قرار گرفتن تحت سرپرستی آنها برخورد باشد.

4- حضانت و سرپرستی کودک

یکی از نیازهای اولیه و مهم کودک مراقبت و نگهداری از وی است، به همین منظور هیچ‌کس حق ندارد کودکان را از والدین خود جدا کند مگر در مواردی که مقامات ذی‌صلا‌ح پس از تحقیقات قضایی به این نتیجه برسند که این جدایی به نفع کودک است. در این صورت نیز ضروری است محل نگهداری کودک مصون از هرگونه ناملا‌یمات باشد و حتی زمانی که جدایی کودکان به سبب دستور قضایی از قبیل بازداشت والدین، تبعید، اخراج یا مرگ یکی یا هردو والدین باشد باید محیطی برای کودک فراهم کرد که وی در آرامش باشد. کنوانسیون حقوق کودک در مواد مختلف به نگهداری کودکان در محیطی سالم و به دور از خشونت تاکید کرده و کشورهای عضو از جمله ایران مکلف به تبعیت از آنها هستند. از جمله اینکه کودکان باید از بالا‌ترین استانداردهای بهداشت و از تسهیلا‌ت لا‌زم برای درمان بیماری و توانبخشی برخورد باشند و باید برای کاهش میزان مرگ و میر، سوءتغذیه، بهداشت محیط‌زیست و... آنها تمام توان خود را به کار برند. در این بین نباید کودکانی که معلول به دنیا می‌آیند را به فراموشی سپرد. این دست از کودکان باید تحت مراقبت‌های شدید درمانی قرار گیرند. در این زمینه بند 4 ماده 23 کنوانسیون مقرر می‌نماید کشورهای طرف کنوانسیون در سایه همکاری‌های بین‌المللی مبادله اطلا‌عات لا‌زم در زمینه مراقبت‌های بهداشتی، پیشگیری، معالجات پزشکی، روانشناسی کودکان معلول از جمله انتشار و در دسترس قرار دادن اطلا‌عات مربوط به روش‌های توانبخشی، آموزش و خدمات حرفه‌ای با هدف قادر ساختن کشورهای طرف کنوانسیون به پیشبرد توانایی‌ها و مهارت‌های خود و گسترش تجربیات آنان در این زمینه‌ها افزایش خواهند داد.

5- حق حیات

طبق ماده 6 کنوانسیون کشورهای عضو حق ذاتی هر کودک را برای زندگی به رسمیت خواهند شناخت و حداکثر امکانات را برای بقا و پیشرفت کودک تضمین خواهند نمود. در کنار این ماده، موضوع بسیار مهمی که متاسفانه از دید تمام قضات دادگستری پنهان مانده، صدور حکم به مجازات مرگ و حبس ابد در خصوص کودکانی است که در هنگام ارتکاب جرم سن‌شان کمتر از 18 سال بوده است. ماده 37 کنوانسیون حقوق کودک مقرر می‌دارد، کشورهای عضو تضمین خواهند کرد که: ...< مجازات مرگ یا حبس ابد بدون امکان آزادی، نباید در مورد جرم‌هایی که اشخاص زیر 18 سال مرکتب می‌شوند اعمال شود.> در نتیجه صدور حکم به سلب حیات کودکان برخلا‌ف صریح قانون بوده و دادنامه‌هایی که توسط قضات دادگستری مبنی بر اعمال مجازات مرگ صادر می‌شود مخدوش و نافی حقوق کودکان است چرا که کودکان به دلیل عدم تکامل جسمی و عقلی نمی‌توانند همانند بزرگسالا‌ن رفتار و اعمال خود را کنترل کنند.

دیگر حقوق کودکان که به رسمیت شناخته شده است

به دلیل جلوگیری از اطاله مطلب در ادامه به اهم حقوق کودکان به اختصار اکتفا می‌کنم. دولت باید تمام اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی را در جهت حمایت از حقوق کودک در برابر تمام اشکال خشونت‌های جسمی و روحی، آسیب‌رسانی یا سوءاستفاده، بی‌توجهی یا سهل‌انگاری، بدرفتاری یا استثمار را به عمل آورد. دولت باید نسبت به فرزندخواندگی نظارت بیشتری کرده و دامنه فرزندخواندگی را سازمان دهد. تضمین پرداخت مخارج کودک موضوعی است که از اهمیت بالا‌یی برخوردار است. دولت باید اقدامات لا‌زم را در جهت تضمین پرداخت مخارج کودک از سوی والدین یا سایر اشخاصی که مسوولیت مالی کودک را به عهده دارند به عمل آورد. برخورداری از دادرسی عادلا‌نه و اینکه در تمام مراحل دادرسی دارای وکیل باشند حقوقی است که باید در نظر گرفت، از جمله حقوق دادرسی آنها اینکه تا زمانی که طبق قانون جرم آنها به اثبات نرسد بی‌گناه شناخته شوند، از اتهامات وارده به خود اطلا‌ع سریع و مستقیم داشته باشند و به والدین آنها نیز اطلا‌ع داده شود

آشنایی با نظام قضایی هند

نظام حقوقی:
هند یکی از قدیمی‌ترین نظام‌های حقوقی جهان را دارد. تاریخ حقوق و قضای آن به قرن‌ها قبل بازمی‌گردد و آیینی زنده دارد که با زندگی و پویایی مردمان متنوعش عجین شده است. تعهد هندوستان به قانون در قانون اساسی آن که هندوستان را تبدیل به یک جمهوری دموکراتیک مستقل کرده است آمده است. این جمهوری دارای نظام فدرال با حکومتی به شکل پارلمانی هم در ایالات و هم در اتحادیه‌ها، قوه قضائیه مستقل، حقوق اساسی تضمین شده و اصول راهنمای سیاست دولت است با اهدافی که هرچند در قانون قابل اجبار نیستند اما در اداره ملت اساسی هستند.
منابع قانون:
سرچشمه قانون در هندوستان قانون اساسی است که به نوبه خود اساسنامه‌ها، رویه قضائی و حقوق عرفی را به رسمیت می‌شناسد. اساسنامه‌ها (قوانین موضوعه) توسط پارلمان، قانونگذاران ایالتی و قانونگذاران مناطق اتحادیه‌ای به مرحله اجرا درمی‌آیند. قوانین زیادی نیز وجود دارند که به قوانین تبعی معروفند و به شکل قواعد، مقررات و همچنین آیین‌نامه‌ها از سوی حکومت‌های مرکزی و ایالتی و مقامات محلی همچون شرکت‌های شهرداری‌ها، شهرداری‌ها، گرم‌پانچیات‌ها و دیگر بخش‌های محلی مطرح می‌شوند. این قانونگذاری تبعی بر اساس مسئولیتی شکل می‌گیرد که از سوی پارلمان، ایالت یا مناطق اتحادیه‌ای مربوطه تفویض می‌شود. تصمیمات دیوانعالی در تمامی دادگاه‌ها در داخل قلمرو هند لازم‌الاجرا می‌باشد. از آنجا که هندوستان سرزمین گوناگونی‌هاست، دادگاه‌های اداره‌کننده عدالت در مناطقی خاص، عرف‌های محلی و قراردادهای محلی را که مغایر با قوانین موضوعه، اخلاقیات و غیره نمی‌باشند تا اندازه‌ای محدود به رسمیت شناخته و مورد توجه قرار می‌دهند.
اجرای قانون:
پارلمان هندوستان صلاحیت دارد در مورد مسائل برشمرده شده در فهرست اتحادیه، قانون وضع کند. قانونگذاری ایالات صلاحیت دارند در مورد مسائل برشمرده شده در فهرست ایالات، قانون وضع کنند. در حالی که هم اتحادیه و هم ایالت از قدرت وضع قانون در مورد مسائل برشمرده شده در فهرست مربوطه برخوردارند، فقط پارلمان حق دارد در مورد مسائل خارج از لیست ایالت یا لیست مربوطه، قانون وضع کند. در صورت بروز تناقضات، قوانین مصوب پارلمان در حد اختلافات پیش آمده بر قوانین ایالات رجحان دارد. قوانین ایالات باطل است مگر اینکه رضایت رئیس‌جمهور را کسب کرده باشد و در این صورت در آن ایالت اجرا می‌شود.
کاربرد قانون:
قوانین مصوب پارلمان در سراسر هند و یا هر قسمتی از هند اجرا می‌شود اما قوانین مصوب ایالت فقط در قلمرو آن ایالت کاربرد دارد. به همین دلیل، ممکن است قوانین مربوط به مسائلی که در فهرست ایالت و فهرست‌های مربوطه وجود دارند از ایالتی به ایالتی دیگر تفاوت داشته باشند.
قوه قضائیه:
یکی از ویژگی های منحصر به فرد قانون اساسی هندوستان این است که با وجود اتخاذ نظام فدرالی و وجود قوانین مرکزی و قوانین ایالتی در محدوده‌های مربوطه، این قانون، نظامی به هم پیوسته از دادگاه‌ها را ایجاد کرده است تا هر دو قانون اتحادیه‌ای و ایالتی را مدیریت نماید. در راس کل نظام قضائی، دیوانعالی کشور هند قرار دارد و بعد از آن دادگاه‌های عالی هر ایالت یا گروهی از ایالت‌ها قرار دارند. بعد از دادگاه‌های عالی، سلسله‌ای از دادگاه‌های تبعی قرار دارند. دادگاه‌های پانچایات در بعضی از ایالت‌ها تحت عناوین دیگری همچون نیایاپانچایات، پانچایات عدالت، گرم کاچهری و غیره نیز انجام وظیفه می‌کنند و در خصوص دعاوی کیفری و مدنی با ماهیت‌های محلی و کوچک تصمیم‌گیری می‌کنند. قوانین ایالات مختلف، انواع مختلفی از صلاحیت‌ها را مقرر کرده است. هر ایالت به نواحی قضائی تقسیم می‌شود که این نواحی توسط یک قاضی ناحیه و یک قاضی جلسات اداره می‌شود و این دادگاه، دادگاه مدنی اصلی با صلاحیت ریشه‌ای است و می‌تواند در مورد تمامی جرائم حتی آنهایی که مجازات مرگ دارند به اجرای عدالت بپردازد. قاضی جلسات، بالاترین مقام قضائی ناحیه است. پس از وی، دادگاه‌هایی با صلاحیت مدنی که در ایالات مختلف به منصف معروفند، قضات جانشین، قضات مدنی و مانند اینها قراردارند: به همین شکل، دستگاه قضائی کیفری، متشکل از قضات اصلی و قضات درجه اول و دوم می‌باشد.
اساسنامه دیوانعالی:
در تاریخ 28 ژانویه 1950، دو روز پس از آنکه هندوستان به یک جمهوری دموکراتیک مستقل تبدیل شد، دیوانعالی به منصه ظهور رسید. مراسم افتتاحیه در اتاق شاهزادگان در ساختمان پارلمان برگزار شد. این ساختمان، همچنین محل پارلمان هند مرکب از شورای ایالات و خانه ملت می‌باشد. در همین اتاق شاهزادگان بود که دادگاه فدرال هندوستان به مدت 12 سال از 1937 تا 1950 برقرار بود. قرار بود تا زمان کسب محل فعلی دیوانعالی، اتاق شاهزادگان، محل برگزاری جلسات دیوانعالی باشد.
دیوانعالی پس از مراسم افتتاحیه خود در تاریخ 28 ژانویه 1950، جلسات خود را در قسمتی از پارلمان آغاز نمود. این دیوان در سال 1958 به محل فعلی نقل مکان کرد. ساختمان چنان طراحی شده است که نشانگر کفه‌های ترازوی عدالت باشد. بال مرکزی ساختمان همان شاهین ترازو است. در سال 1979، دو بال جدید – بال شرقی و بال غربی – به مجتمع افزوده شدند. کلا در هر بال ساختمان، 15 اتاق دادگاه وجود دارد. دادگاه قاضی‌القضات (Chief Juotice)، بزرگترین دادگاه‌هاست که در مرکز بال میانی قرار گرفته است.
قانون اساسی اصلی سال 1950 دیوانعالی را به همراه قاضی‌القضات (Chief Juotice) و 7 قاضی با رتبه پایین‌تر در نظر گرفته بود و پارلمان می توانست تعداد قضات را افزایش دهد. در سال‌های ابتدایی، تمامی قضات دیوانعالی در کنار هم به استماع پرونده‌های مطروحه می‌پرداختند. با افزایش حجم کاری دیوان و انباشته شدن پرونده‌ها، پارلمان در سال 1956 تعداد قضات را از 8 به 11، در سال 1960 به 14، در سال 1978 به 18 و در سال 1986 به 18 افزایش داد. با افزایش تعداد، قضات در شعبات کوچک 2 و 3 نفری جمع شدند – در شعبه‌های بزرگتر به صورت 5 نفری و فقط در مواردی که لازم به انجام این کار بود یا برای حل و فصل اختلاف‌نظری و تضادها.
دیوانعالی هندوستان مرکب از قاضی‌القضات (Chief Justice) و حداکثر 25 قاضی دیگر است که از سوی رئیس‌جمهور هندوستان منصوب می‌شوند. قضات دیوانعالی در سن 65 سالگی بازنشسته می‌شوند. برای اینکه شخصی بتواند به عنوان قاضی دیوانعالی منصوب شود می‌بایست شرایط زیر را احراز کند: شهروند هندوستان باشد، حداقل به مدت پنج سال قاضی یکی از دادگاه‌های عالی یا دو دادگاه یا بیشتر باشد، یا حداقل به مدت 10 سال مشاور یک یا دو یا بیشتر دادگاه‌های عالی باشد و یا در نظر رئیس‌جمهور یک حقوقدان برجسته باشد. مقرراتی برای منصوب کردن یک قاضی دادگاه عالی به عنوان قاضی ویژه دیوانعالی وجود دارد و همچنین مقرراتی نیز برای منصوب کردن قضات بازنشسته دیوانعالی یا دادگاه‌های عالی برای تصدی منصب قضاوت آن دیوان وجود دارد.
هدف قانون اساسی تضمین استقلال قضات دیوانعالی در موارد مختلف است. قاضی دیوانعالی فقط در صورتی از کار برکنار می‌شود که رئیس‌جمهور دستور آن را صادر کند. رئیس‌جمهور به مجالس پارلمان مورد را ارائه می‌دهد [فرد موردنظر را معرفی می‌کند] و با رای اکثریت اعضا و تعداد رای بیش از دو سوم حاضران و رای‌دهندگان، پیشنهاد رئیس‌جمهور تایید می‌شود و این تاییدیه در همان جلسه به رئیس‌جمهور ابلاغ می‌شود تا به علت سوءرفتار و عدم کفایت، قاضی مزبور را برکنار نماید. فردی که سمت قاضی دیوانعالی را داشته است از فعالیت در هر دادگاه حقوقی یا دیگر سمت‌ها ممنوع می‌شود.
گردش کار دیوانعالی فقط به زبان انگلیسی می‌گیرد. قوانین دیوانعالی، (1966) بر اساس ماده 145 قانون اساسی شکل‌بندی شده‌اند تا فعالیت و روند رسیدگی دیوانعالی را تنظیم نمایند.
دفترخانه دیوانعالی:
دفترخانه دیوانعالی توسط سردفتر اداره می‌شود که وی در انجام وظیفه‌اش از مساعدت سه نفر دفتردار، چهار نفر دفتردار دیگر و 12 دفتردار مشترک بهره می‌گیرد. ماده 146 قانون اساسی مربوط به انتصاب کارمندان و پرسنل دفترخانه دیوانعالی است.
دادستان کل:
دادستان کل هندوستان بر اساس ماده 76 قانون اساسی، توسط رئیس‌جمهور منصوب شده و تا زمانی که رئیس‌جمهور از وی رضایت داشته باشد در سمت خود باقی می‌ماند. دادستان کل باید شخصی باشد که ویژگی‌های انتصاب به عنوان قاضی دیوانعالی را داشته باشد. وظیفه دادستان کل هندوستان عبارت است از ارائه مشاوره به حکومت هندوستان در مورد مسائل حقوقی و انجام دیگر وظایف حقوقی، همان‌گونه که از سوی رئیس‌جمهور به وی ابلاغ شده است. وی در انجام وظایفش حق دارد که به عنوان تماشاگر در تمامی دادگاه‌های دیوانعالی حضور داشته باشد و در جریانات پارلمان بدون حق رای شرکت کند. دادستان در انجام وظایف خود، از دستیاری یک معاون دادستان و چهار دادیار دیگر بهره می‌برد.
مشاوران دیوانعالی:
سه گروه از مشاوران هستند که مجاز به اجرای قانون در دیوانعالی هندوستان می‌باشند.
الف – مشاوران ارشد:
اینها، مشاورانی هستند که به عنوان مشاور ارشد توسط دیوانعالی هند یا هر دادگاه عالی دیگر مطرح شده‌اند. دیوانعالی می‌تواند هر مشاوری را با رضایت خود وی به عنوان مشاور ارشد انتخاب کند[و این] در صورتی[است] که فرد مذکور، دارای قابلیت، فعالیت کافی در کانون وکلا، دانش و آگاهی ویژه و تجربه کافی در حقوق بوده باشد. مشاور ارشد مجاز نیست که بدون دستیار مشاور در دیوانعالی یا بدون مشاوره رده پایین در هر دادگاه دیگری در هند حضور پیدا کند. وی همچنین مجاز نیست که دستوراتی برای نوشتن سوگندنامه یا لایحه دریافت نماید، در مورد مدارک توصیه کند یا در تهیه پیش‌نویس‌های مشابه در هر محکمه یا دادگاه هند شرکت کند یا در هر نوع نگارش اسناد انتقالی مشارکت داشته باشد اما این ممنوعیت‌ها به حل و فصل مسائل پیش گفته با مشورت مشاوره رده پایین تعمیم داده نمی‌شود.
ب – دستیار مشاور:
فقط این مشاوران حق دارند که هرگونه مسئله یا سندی را در دیوانعالی ثبت نمایند. همچنین می‌توانند هرگونه حضور یا عمل طرفین در دیوانعالی را ثبت کنند.
ج – مشاوران دیگر:
اینها مشاورانی هستند که اسامی‌شان در فهرست شورای وکلای ایالات آمده و بر اساس قانون مشاوران مصوب سال 1961 حفظ شده است و اینها می‌توانند به نمایندگی از یک طرف در دیوانعالی حضور یافته و در مورد هر مسئله‌ای بحث کنند اما مجاز نیستند که اسناد و مسائلی را دیوانعالی ثبت کنند.
صلاحیت دیوانعالی:
دیوانعالی از صلاحیت اصلی، پژوهشی و مشاوره‌ای برخوردار است. صلاحیت اصلی جامع این دیوان به موارد زیر امتداد یافته است:
- هرگونه بحث و کشمکش بین حکومت هندوستان و یک یا چند ایالت
- هرگونه بحث و کشمکش بین حکومت هندوستان و یک یا چند ایالت از یک سو و یک یا چند ایالت از سوی دیگر
- هرگونه بحث و کشمکش بین دو یا چند ایالت
تا زمانی که این کشمکش دربردارنده موضوعی باشد (چه حقیقی و چه حقوقی) که وجود یا دوام یک حق قانونی به آن بستگی داشته باشد. به علاوه، ماده 32 قانون اساسی، صلاحیت اصلی ممتدی با توجه به اجرای حقوق اساسی به دیوانعالی اعطا کرده است. قدرت این دیوان در موارد زیر قابل ملاحظه است: صدور دستورات، احکام و قرارها منجمله قرارهایی که به شکل احضار زندانی، دستور به مقامات قضائی یا اجرایی جهت انجام وظایف قانونی خود، ممنوعیات، اعلام مجوز تصرفات و قرار صادره توسط دادگاه پژوهش برای ارسال نسخه پرونده صادر می‌شوند. دیوانعالی این قدرت را دارد که دستور دهد هر پرونده مدنی یا کیفری از دادگاه عالی یک ایالت به دادگاه عالی ایالت دیگر یا از یک دادگاه تبعی به دادگاه عالی ایالت دیگر انتقال یابد. دیوانعالی اگر قانع شود که پرونده‌هایی که دارای موارد اساسا قانونی مشابه هستند در آن دیوان یا یک یا چند دادگاه عالی یا دو یا چند دادگاه عالی در دست رسیدگی می‌باشند و اینکه این موارد، مواردی اساسی و دارای اهمیت کلی باشند، می‌توانند از رسیدگی به این پرونده انصراف داده و خود را کنار بکشد. بر اساس قانون داوری و آشتی مصوب 1996، داوری تجاری بین‌المللی در دیوانعالی آغاز می‌شود.
صلاحیت پژوهشی دیوانعالی می‌تواند توسط یک گواهی از سوی دادگاه عالی مربوطه بر اساس ماده 132 (1)، 133 (1) یا 134 قانون اساسی در مورد هر گونه رای، دستور یا حکم نهایی یک دادگاه عالی در هر دو مورد پرونده‌های مدنی و کیفری مورد استناد قرار گیرد و این پرونده‌ها متضمن سوالات اساسی حقوقی همانند تفسیر قانون اساسی می‌باشند. در مورد مسائل مدنی، استیناف به دیوانعالی ارجاع می‌شود اگر دادگاه عالی مربوطه گواهی کند که: (الف) پرونده متضمن سوال اساسی حقوقی با اهمیت کلی است، (ب) از نظر دادگاه عالی، سوال مذکور باید توسط دیوانعالی، مورد تصمیم‌گیری قرار گیرد. در پرونده‌های کیفری، استیناف به دیوانعالی ارجاع می‌شود اگر دادگاه عالی (الف) در تجدیدنظر، حکم برائت متهم را لغو کرده و وی را به مرگ یا حبس ابد یا مدتی که کمتر از 10 سال نباشد محکوم کرده است، یا (ب) هرگونه پرونده‌ای را از دادگاه تبعی تحت مسئولیت خود، جهت محاکمه برگشت داده و در این محاکمه، متهم را محکوم کرده و مجازات مرگ یا حبس ابد یا حبس به مدتی کمتر از 10 سال نباشد برای او در نظر گرفته است، یا (ج) گواهی کرده است که به دیوانعالی هرگونه اختیار اضافی تفویض نماید تا درخواست‌های تجدیدنظر در مورد هرگونه رای، حکم نهایی یا محکومیت که در طول رسیدگی یک دادگاه عالی صادر شده‌اند را پذیرش و استماع کند.
دیوانعالی همچنین در مورد تمامی دادگاه‌ها و محاکم هند بنا به صلاحدید خود، صلاحیت پژوهشی وسیعی دارد که می‌تواند بر اساس ماده 136 قانون اساسی، اجازه ویژه صادر نماید که هرگونه رای، دستور، تصمیم، محکومیت یا حکمی که به هر دلیل و در خصوص هر مسئله‌ای توسط هر دادگاه یا محکمه‌ای در قلمرو هندوستان صادر شده است مورد تجدیدنظر قرار گیرد.
دیوانعالی در مورد مسائل ویژه‌ای که از سوی رئیس‌جمهور هند به آن ارجاع می‌شود بر اساس ماده 143 قانون اساسی صلاحیت ویژه مشاوره‌ای دارد. در خصوص ارجاع پرونده به این دادگاه یا ارائه درخواست تجدیدنظر به آن، بر اساس موارد زیر مقرراتی وجود دارد: ماده 317 (یک) قانون اساسی، بخش 257 قانون مالیات بر درآمد، 1961، بخش 7 (دو) قانون فعالیت‌های انحصاری و تجاری محدود 1969، بخش 130 (الف) قانون گمرکات 1962، بخش 35 (H) قانون نمک و مالیات‌های غیرمستقیم مرکزی، 1944 و بخش 82 (ج) قانون کنترل طلا، 1968.
در خصوص ارائه درخواست تجدیدنظر بر اساس موارد زیر مقرراتی وجود دارد: قانون نمایندگی مردم، 1951، قانون فعالیت‌های انحصاری و تجاری محدود، 1969، قانون مشاوران، 1961، قانون سرپیچی از حکم دادگاه، 1971، قانون گمرکات، 1962 قانون نمک و مالیات‌های غیرمستقیم مرکزی، 1944 قانون توسعه صلاحیت پژوهشی کیفری، 1970، قانون محاکمه جرایم مربوط به معاملات اوراق بهادار، 1992، قانون منع اقدامات شکننده و تروریستی، 1987 و قانون حمایت از مصرف‌کننده، 1986. دادخواست‌های مربوط به انتخابات نیز بر اساس بخش 3 قانون انتخابات ریاست‌جمهوری و معاون ریاست‌جمهوری مصوب 1952، مستقیما در دیوانعالی پرونده می‌شوند.
بر اساس ماده 129 و 142 قانون اساسی، دیوانعالی این قدرت را دارد که مرتکبان سرپیچی از حکم دادگاه منجمله مرتکبان سرپیچی از حکم خود دیوانعالی را مجازات نماید. در صورت بروز سرپیچی از حکم دادگاه به غیر از مواردی که در قانون دوم، بخش 1 قوانین تنظیم‌کننده دادرسی‌های مربوط به سرپیچی از حکم دیوانعالی مصوب 1975 آمده است، دیوانعالی می‌تواند (الف) Suo motu یا (ب) بر اساس دادخواست تسلیمی از طرف دادستان کل یا معاون دادستان اقدام نماید یا (ج) بر اساس دادخواست تسلیمی از سوی هر شخص اقدام نماید و در صورت ارتکاب سرپیچی از حکم کیفری دادگاه، با رضایت مکتوب دادستان کل یا معاون دادستان عمل نماید.
بر اساس ماده 40 قوانین دیوانعالی، این دیوان می‌تواند حکم یا رای خود را مورد تجدیدنظر قرار دهد اما هیچ درخواستی برای تجدیدنظر در جریانات مدنی به استثناء موارد مذکور در ماده شماره 47، قانون یک آیین دادرسی مدنی و برای تجدیدنظر در جریانات کیفری به استثناء موارد خطایی که در زمینه ثبت پرونده به وقوع می‌پیوندند پذیرفته نمی‌شود.
دعواهای مربوط به منافع عمومی:
هرچند دادرسی‌های دیوانعالی به دلیل آراء و احکام صادره از سوی دادگاه‌های پایین‌تر منجمله دادگاه‌های عالی انجام می‌شود، اما اخیرا دیوانعالی اقدام به پذیرش مسائلی کرده است که در آنها منافع عمومی در حجم زیاد مطرح است و دیوانعالی می‌تواند از سوی هر شخص یا گروهی از اشخاص، به صورت پرونده کردن یک درخواست دستور در بایگانی دیوانعالی یا خطابیه‌ای به قاضی‌القضات (Chief Juotice) هند که در آن نیاز عموم به اعمال صلاحیت دیوانعالی مورد تاکید قرار گرفته است برای اقدام وادار شود. این مفهوم به «دعواهای مربوط به منافع عمومی» معروف است و چند مورد از مسائل مهم عمومی، از برجسته‌ترین پرونده‌ها به حساب می‌آیند. این مورد صرفا در انحصار دیوانعالی هند می‌باشد و شاید هیچ دادگاه دیگری در دنیا این صلاحیت غیرعادی را اعمال نکرده باشد.
درخواست دستوری که در بایگانی پرونده می‌شود همانند دیگر درخواست‌های دستور مورد رسیدگی و اقدام قرار می‌گیرد. در صورتی که خطابیه‌ای به قاضی‌القضات (Chief Juotice) تسلیم شود این مورد نیز مطابق دستورالعمل‌های خاص خود رسیدگی می‌شود.
مقررات کمک حقوقی (معاضدتی):
اگر شخصی به طبقه‌ فقیری از جامعه که درآمد سالانه کمتر از - 18000 روپیه دارند تعلق داشته باشد – یا متعلق به قبایل جدول‌بندی شده یا قربانی بلایای طبیعی شده باشد، زن یا بچه یا مجنون یا از این قبیل ناتوانان و یا اینکه کارگر صنعتی باشد، در بازداشت و منجمله در خانه‌های حمایتی باشد، مجاز است که از کمک حقوقی رایگان کمیته کمک حقوقی دیوانعالی برخوردار شود. کمک ارائه شده از سوی کمیته شامل هزینه تدارک مسئله و تمامی تقاضانامه‌های مربوطه بعد از آن، به علاوه ارائه وکیل برای تدارک و دفاع از مورد می‌باشد. افرادی که به طبقه درآمد متوسط یعنی با درآمدی بالای – 18000 روپیه اما کمتر از – 120000 روپیه در هر سال، تعلق دارند حق دارند که از جمعیت گروه درآمد متوسط دیوانعالی، کمک حقوقی دریافت نمایند.
مشاور دادگاه (دوست دادگاه):
اگر درخواستی از زندان یا در هر مورد کیفری دیگری دریافت شود، اگر متهم نماینده نداشته باشد، وکیلی به عنوان دوست دادگاه توسط دیوانعالی منصوب می‌شود تا در خصوص پرونده متهم به بحث و دفاع بپردازد. در مسائل مدنی نیز اگر دیوانعالی تشخیص دهد که برای یک طرف دعوی که نماینده ندارد وکیل لازم است، می‌تواند وکیلی را به عنوان دوست دادگاه منصوب نماید؛ همچنین دیوانعالی می‌تواند در هر مسئله‌ای که اهمیت عمومی دارد یا منافع کل مردم در آن دخیل است دوست دادگاه را منصوب کند.
دادگاه‌های عالی:
دادگاه عالی در راس سیستم قضائی ایالات قرار دارد. در کشور هند 18 دادگاه عالی وجود دارد که سه دادگاه صلاحیت رسیدگی به مسائل بیش از یک ایالات را دارند. در میان نواحی اتحادیه‌ای، دهلی به تنهایی، دادگاه عالی خود را دارد. دیگر مناطق شش‌گانه تحت صلاحیت دادگاه‌های عالی ایالات مختلف قرار می‌گیرند. هر دادگاه عالی مرکب از یک (Chief Juotice) و قضاتی همانند او به عنوان رئیس است که به مدت‌های معلوم منصوب می‌شوند. قاضی‌القضات (Chief Juotice) یک دادگاه عالی، توسط رئیس‌جمهور با مشورت Chief Juotice هندوستان و استاندار ایالت منصوب می‌شود. روند انتخاب قضات رده پایین‌تر نیز به همان شکل است فقط Chief Juotice دادگاه عالی مربوطه در مشورت شرکت می‌کند. این قضات تا 62 سالگی در سمت خود باقی می‌مانند و همانند قاضی دیوانعالی قابل عزل می‌باشند. لازمه انتصاب به عنوان یک قاضی این است که فرد باید شهروند هندوستان بوده و به مدت 10 سال شغل قضائی داشته و یا به همین مدت در یک یا دو یا چند دادگاه عالی به ترتیب، به عنوان مشاور فعالیت کرده باشد.
هر دادگاه عالی می‌تواند به هر شخص در محدوده صلاحیت خود، دستورات، احکام یا قرارهایی شامل قرار احضار زندانی، امریه، ممنوعیت، قرار اعلام عنوان تصرف قانونی و قرار اجرای حقوق اساسی و دیگر اهداف صادر نماید. این اختیار همچنین توسط هر دادگاه عالی که در ارتباط با مناطقی که انگیزه عمل به طور کلی یا جزئی به دلیل اجرای این اختیار از آنها برمی‌خیزد اعمال صلاحیت می‌کنند اجرا می‌شود با وجود اینکه محل اقامت (مقر) این حکومت یا مقام یا چنین شخصی در این مناطق نباشد. هر دادگاه عالی اختیار مدیریت بر تمامی دادگاه‌های تحت صلاحیت خود را دارد. دادگاه عالی می‌تواند پرونده را از هر دادگاهی برگرداند، قوانین کلی ایجاد و صادر نماید و مواردی را برای تنظیم کردن فعالیت و روند رسیدگی دادگاه‌ها تجویز نماید و شکل و نحوه دفترداری و حسابداری را معین کند.
مشاور:
برای هر ایالت یک مشاور وجود دارد که توسط استاندار منصوب می‌شود و تا هر وقت که استاندار بخواهد در سمت خود باقی می‌ماند. وی باید شخصی باشد که ویژگی‌های انتصاب به عنوان قاضی دادگاه عالی را داشته باشد. وظیفه او عبارت است از ارائه مشاوره به حکومت‌های ایالات در مورد مسائل حقوقی و انجام دیگر تکالیف حقوقی که از سوی استاندار به او ارجاع می‌شود. مشاور می تواند در مجلس قانونگذاری ایالات بدون اینکه حق رای داشته باشد شرکت و صحبت کند.
لوک آدالات‌ها:
لوک آدالات‌ها که آژانس‌های داوطلبانه هستند توسط بخش‌های مشاوره و کمک حقوقی ایالت کنترل می‌شوند. ثابت شده است که اینها جایگزین مناسبی در حل و فصل منازعات به روش مسالمت‌آمیز هستند.
حفظ حقوق بشر:
رعایت، ترفیع و حفظ حقوق بشر در کشور مختلطی همچون هند نیز مسئله پیچیده‌ای است. در اصل، ویژگی رهیافت هند تلاشی است کلی و چندسویه که حول محورهای زیر می‌گردد:
الف – ایجاد و تقویت یک چارچوب اصولی.
ب – شبکه‌ای موثر از حفاظت‌های تقویت‌کننده دوجانبه هم در داخل و هم در خارج از چارچوب اصولی که از سوی سیاست مرور مرتب و تقویت حفاظ‌ها مورد حمایت قرار گرفته باشد.
ج – سیاست شفافیت، پاسخگو بودن و گفت‌وگو با سازمان‌های غیردولتی داخلی و بین‌المللی، پیوستن به ابزارهای اصلی حقوق بشر بین‌المللی و همکاری با مکانیسم حقوق بشر سازمان ملل.
د – رهیافتی وسیع برای تلاش به منظور قطع فقر و توسعه نیافتگی، که در مورد بسیاری از حقوق، مثلا حق کودک در برابر استثمار، حق زندگی و غیره، می‌تواند در سر راه اجرای موثر و واقعی حقوق بشر توسط شهروندان یک مانع بزرگ محسوب شود.
هـ - سیاست اقدام مثبت به منظور ترفیع و تقویت بخش‌هایی از جامعه که به لحاظ اجتماعی و اقتصادی آسیب‌پذیر هستند.
ی – تلاش برای گسترش آگاهی از طریق انتشار اطلاعات در خصوص حقوق و به طور بسیار واضح‌تر از طریق افزایش باسوادی و آموزش.
و – ایجاد محیطی که موجب اجرای حقوق بشر در مورد تمامی شهروندان در تمامی نواحی هند به نسبت مساوی باشد منجمله از طریق ایجاد قانونی ثابت و محفوظ و محیطی منظم.
تا حد زیادی، چارچوب اصولی برای رعایت، حفظ و ترفیع حقوق بشر از قانون اساسی هند نشات می‌گیرد که برای مردم حقوق شهروندی منحصر و واحد در یک کشور دموکراتیک، سکولار[و] با تمامیت ارضی پیش‌بینی کرده است و حقوق اساسی هر شهروند هندی که در هر دادگاه قانونی قابل اجرا هستند را محترم شمرده است. دیگر حفاظ‌های اصولی عبارتند از درمان‌های قانونی که در زمان تخطی از حقوق بشر به منظور جبران آنها تعبیه می‌شوند، مثلا (با شکایت به دادگاه عالی و دیوانعالی). برای تقویت و محافظت بیشتر اجرای حقوق اساسی بشر در مورد بخش‌های آسیب‌پذیر هند، مکانیسم‌های بیشتری تعیین شده‌اند. این مکانیسم‌ها عبارتند از: کمیسیون ملی زنان، کمیسیون ملی اقلیت‌ها، کمیسیون ملی قبایل جدول‌بندی شده و کمیسیون ملی حقوق بشر. کمیسیون ملی قبایل جدول‌بندی شده یک مجمع بر اساس قانون اساسی است اما دیگر کمیسیون‌ها مجامع اساسنامه‌ای هستند که از طریق قوانین مصوب پارلمان هندوستان تاسیس شده‌اند. این کمیسیون‌ها، مسئولیت حفاظت از حقوقی را که در مورد این بخش‌های جامعه بر اساس قانون اساسی و قوانین مختلف قانونگذاری هند تضمین شده‌اند بر عهده دارند. در زمان تحقیق در مورد نقض این حقوق، بر اساس شکایات وارده، این کمیسیون‌ها از قدرت دادگاه‌های مدنی برای احضار و تحقیق از شهود و اسناد برخوردارند. گزارش‌های آنها برای بحث در پارلمان مورد استفاده قرار می‌گیرد (مطرح می‌شود). ضمانت‌های دیگر حقوق بشر شامل رسانه‌های الکترونیکی و یک مکتوب مستقل و هوشیار، نظرات آگاهانه عموم و جنبش فعال یک سازمان غیردولتی است. این موضوع با موارد زیر تکمیل می‌شود:
الف – سیاست شفافیت، پاسخگویی و همکاری با تمام مکانیسم‌های سازمان ملل در مورد حقوق بشر
ب – گفت‌وگوی مداوم با سازمان‌های غیردولتی، هم داخلی و هم بین‌المللی
ج – الحاق به بیش از 16 مورد ابزار حقوق بشری بین‌المللی و اجرای منظم تعهدات.

زنان با تحصیلات پایین کمتر طلاق می‌گیرند

زنان با تحصیلات پایین کمتر طلاق می‌گیرند

بررسی وضعیت کلی طلاق در کشور از سال 85 تا به امروز حاکی است که زنان بی سواد و کم سواد سازگاری بیشتری در امر ازدواج داشته، کمتر طلاق می گیرند و تنها 2/5 درصد طلاق ها متعلق به زوج های بی سواد و کم سواد است.


به گزارش برنا و بر اساس گزارش سیمای جوانان ایران که از سوی سازمان ملی جوانان ارائه شده است، مردان بی سواد و کم سواد نیز کمتر از افراد تحصیل‌کرده به امر طلاق مبادرت می کنند و در مجموع در کل کشور تنها 2/5 درصد طلاق ها متعلق به زوج های بی سواد و کم سواد است.


معیار بررسی صورت گرفته در این خصوص بی سوادی و با سوادی مردان و زنان جوان مطلقه بوده که در مجموع مشخص می کند، 78 در صد طلاق ها در میان طبقات تحصیل‌کرده و با سواد به‌وقوع می پیوندد.


در این تحقیق همچنین در خصوص میزان کل جوانان مجرد کشور و بر اساس ارزیابی های رسمی مشخص شده تنها 2/6 درصد جوانان مجرد بی سواد بوده و ما بقی تحصیل‌کرده و یا با سواد بوده اند.


بنا بر اعلام آمارهای رسمی بیشترین تعداد جوانان مجرد کشور در محدوده سنی 15تا 29 سال قرار دارند. همچنین از سال 85 تا امروز نرخ رشد طلاق در میان خانواده های روستائی کشور از کاهش چشمگیری برخوردار بوده است.