ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

ققنوس

روز نوشتهای حقوقی و فرهنگی

افسانه های درخت کریسمس

 
 
افسانه های درخت کریسمس

یک افسانه دیگر میگوید که مارتین لوتر (Martin Luther)، بنیان گذار مکتب پروتستان، در شب کریسمس از میان جنگلی میگذشت. او در حین راه رفتن محو زیبایی هزاران ستاره که از میان شاخه های درختان همیشه سبز جنگل میدرخشیدند شده بود...
افسانه های بسیاری درباره پیدایش درخت کریسمس وجود دارد. یکی از آنها داستان سنت بانی فیس (Saint Boniface - یک راهب انگلیسی که کلیسای مسیحی را در فرانسه و آلمان سازماندهی کرد) است.
او در یکی از سفرهای خود به گروهی از بت پرستان برمیخورد که به دور درخت بلوط بزرگی گرد آمده بودند و میخواستند کودکی را برای خدایی به نام تور (Thor)، قربانی کنند. بانی فیس برای نجات جان کودک و جلوگیری از این رسم وحشیانه، درخت تنومند را با یک ضربه مشت خود بر زمین می اندازد. در جای این درخت، یک نهال کوچک صنوبر میروید. این قدیس به بت پرستان میگوید که این صنوبر کوچک، درخت زندگی و نماد زندگی جاویدان حضرت مسیح است.
یک افسانه دیگر میگوید که مارتین لوتر (Martin Luther)، بنیان گذار مکتب پروتستان، در شب کریسمس از میان جنگلی میگذشت. او در حین راه رفتن محو زیبایی هزاران ستاره که از میان شاخه های درختان همیشه سبز جنگل میدرخشیدند شده بود و آنچنان تحت تاثیر این زیبایی قرار گرفته بود که درخت کوچکی را برید و برای خانواده اش برد.در آنجا برای به وجود آوردن منظره جنگل، درخت را با شمعهای کوچکی بر تمام شاخه ها، آراست.
قصه دیگر درباره هیزم شکن فقیری است که سالها پیش، در شب کریسمس به کودک گرسنه و گمشده ای بر میخورد و با وجود فقر فراوان، برای کودک غذا و سرپناهی محیا میکند. هنگام صبح، هیزم شکن بیدار شده و درخت درخشان و زیبایی را در پشت در منزل خود میبیند. آن کودک گرسنه، در واقع حضرت مسیح بوده و درخت زیبا را به عنوان هدیه ای به مرد نیکوکار در آنجا گذاشته بوده است.
عده ای سرچشمه پیدایش درخت کریسمس را، "نمایش بهشت" (Paradise Play) میدانند. در قرون وسطا، زمانی که اکثر مردم بی سواد بودند، برای آموزش داستانهای مذهبی به آنان از نمایش استفاده میکردند. یکی از این نمایشها، نمایش بهشت بود که درباره پیدایش آدم و حوا و داستان رانده شدن آنها از بهشت صحبت میکرد و همه ساله در 24 دسامبر اجرا میشد.
اجرای نمایش در زمستان، یک مشکل کوچک داشت و آن نیاز به یک درخت سیب بود اما درختان سیب در زمستان باری نداشتند، با یک تغییر کوچک، مشکل حل شد و آن آویختن سیب به شاخه های درخت همیشه سبزی چون صنوبر، بود. درختهای مزین به گویهای رنگین، درواقع نوادگان این درختهای نمایشی هستند.
تزیین درخت کریسمس
این روزها، با ورود به هر مغازه ای، با انواع تزیینات درخت کریسمس، با جنسها، قیمتها و شکلهای مختلف روبرو میشویم. چیزی که زمانی یک رسم ساده خانوادگی بوده، اکنون به صنعتی چندین میلیارد دلاری تبدبل شده است.
مانند اکثر آداب و رسوم کریسمس، این رسم هم از درهم آمیختن رومیان باستان و مذهب فراگیر مسیحیت به وجود آمده است. مسیحیان اولیه اعتقاد داشتند که درختان خاصی خارج از فصل خود و در شب کریسمس، به خاطر تولد مسیح، گل میدهند.
این اعتقاد با یک رسم رومی که عبارت از آراستن خانه با شاخه های سبز در شب سال نو بود، درهم آمیخت و رسم آراستن یک درخت همیشه سبز را به طوری که تداعی کننده گل دادن آن باشد، به وجود آورد.
طبیعی است که درختان کریسمس در ابتدا به شکل دیگری و گاهی کاملا متفاوت از انواع امروزی آن تزیین میشده اند و تزیینات اولیه تقریبا به طور کلی دست ساز یا خوردنی بوده اند.
انواع آجیل، میوه، شیرینی و کاغذهای رنگی معمول ترین لوازم آرایش درخت بوده اند، در حالی که اکنون، یک درخت معمولی با ترکیبی از مواد تزیینی خریداری شده و خانگی تزیین میشود و رشته چراغهای کوچک و رنگین جای شمع را گرفته است.اما شیوه تزیین شدن درخت اهمیت ندارد، مهم این است که این درخت هنوز هم نماد یک رسم ریشه دار برای گردهمایی خانوادگی، رد و بدل کردن هدایای مختلف و ابراز محبت خالصانه ای است که شاید در طول سال زمانی برای ابراز آن وجود نداشته باشد.

اطلاعیه دادسرای تهران درمورد اعدام شهلا جاهد

در پی اجرای مجازات قصاص خدیجه (شهلا) جاهد متهم به قتل فاطمه(لاله) سحرخیزان همسر ناصر محمدخانی، دادسرای عمومی و انقلاب تهران به عنوان مجری حکم، اطلاعیه‌ای صادر کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، متن این اطلاعیه به شرح زیر است:

«حکم اعدام خدیجه (شهلا) جاهد، سحرگاه روز چهارشنبه ‌١٠/ ‌٩/ ‌١٣٨٩ در محوطه زندان اوین، با حضور اولیای دم به موقع اجرا گذارده شد.

خدیجه جاهد در سال ‌١٣٨١ با سی و هفت ضربه چاقو، زنی به نام فاطمه (لاله) سحرخیزان را به قتل رسانده بود. متهمه در تحقیقات اولیه منکر ارتکاب قتل شده اما در تحقیقات بعدی اعتراف کرد که به دلیل علاقمندی به شوهر مقتوله که از بازیکنان سرشناس سابق فوتبال می‌باشد، وارد منزل مقتوله شده و در درگیری با وی، او را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده است.

در پی اعترافات صریح متهم، وی در حضور قاضی، صحنه جنایت را بازسازی کرده و جزییات قتل را تشریح نموده است.

قاضی شعبه ‌١١٥٤ دادگاه عمومی جزایی تهران، پس از انجام تحقیقات مقدماتی و تشکیل جلسات رسیدگی که با حضور وکیل تعیینی متهم صورت گرفته، طی دادنامه شماره ‌٤١٣-28/ ‌٣/ ‌١٣٨٣ با توجه به درخواست اولیای دم، قاتل را به قصاص نفس محکوم نموده است.

اعتراض جاهد به رای صادره، طی دادنامه شماره ‌٢٢٢٣-29/ ‌٩/ ‌١٣٨٣ صادره از شعبه بیست و ششم دیوان‌عالی کشور رد گردیده است و متعاقبا رای صادره طی دادنامه شماره ‌١٢٥٦-2/ ‌٢/ ‌١٣٨٤ صادره از شعبه پانزدهم تشخیص دیوان‌عالی کشور، خالی از ایراد تشخیص داده شده است.

مجددا با درخواست اعمال ماده ‌٢ قانون وظایف و اختیارات رئیس قوه قضاییه، پرونده در شعبه هفتم تشخیص دیوان‌عالی کشور مورد بررسی مجدد قرار گرفته است و قضات این شعبه، طی دادنامه شماره ‌٢٤٧٧-6/ ‌٦/ ‌١٣٨٥ هیچ گونه ایرادی بر اساس حکم، وارد ندانسته و قرار رد درخواست صادر نموده‌اند.

همچنین درخواست وکیل محکوم بر اعاده دادرسی، طی دادنامه مورخ ‌١٩/ ‌١٢/ ‌١٣٨٧ صادره از شعبه ‌١١٤٧ دادگاه عمومی کیفری تهران مردود شناخته شده و شعبه بیستم دیوان‌عالی کشور نیز طی دادنامه شماره ‌١٢٤-30/ ‌٢/ ‌١٣٨٨ به اتفاق آراء، رای سابق را به قوت قانونی خود باقی دانست.

با ارسال پرونده به اجرای احکام، اولیای دم شامل والدین و دو فرزند پسر مقتول، درخواست اجرای قصاص نموده‌اند.

با عدم حصول مصالحه، از رئیس قوه قضاییه، استیذان جهت اجرای قصاص نفس به عمل آمد و حکم قصاص در خصوص خدیجه جاهد، بامداد روز چهارشنبه در محوطه زندان اوین به مورد اجرا گذاشته شد.»

 

شرایط اقتصادی در عقد نکاح

نویسنده : منوچهر قوامی، قاضی بازنشسته -نقل از نشریه ماوی 
 
هرگاه زوجه هنگام عقد نکاح از عدم تمکن مالی و شرایط اقتصادی زوج مطلع باشد آیا می‌تواند به استناد حق حبس از ایفای وظایف زناشویی امتناع کند؟
چنانچه هنگام عقد نکاح زوج تمکن مالی نداشته و زوجه از این امر آگاه بوده و مهریه حال باشد، آیا زوجه می‌تواند به استناد حق حبس از تمکین و ایفای وظایف زناشویی تا گرفتن مهریه خودداری کند؟
برای پاسخگویی به این سؤال، ابتدا باید توجه داشته باشیم که قوانین مربوط به موضوع‌های خانوادگی مانند قرابت، نکاح، طلاق، حضانت و نگهداری و تربیت اطفال که بنیاد جامعه را تشکیل می‌دهند، مربوط به مصالح اجتماعی بوده و تابع قوانین و مقررات آمره و اجتناب‌ناپذیر هستند. بنابراین عقد نکاح هم که براساس رضایت زوجین و به قصد تشکیل خانواده و زندگی مشترک و نگهداری و تربیت فرزندان واقع می‌شود با مصالح عمومی جامعه مرتبط است. ‌
‌در تمامی عقود رضایی که با توافق طرفین منعقد می‌شوند، دو طرف به‌آسانی می‌توانند با توافق یکدیگر عقد را بر هم زده و حتی آثار آن را زایل نمایند؛ اما انحلال زندگی مشترک زناشویی مستلزم پیروی از قواعد و تشریفاتی است که حکومت آن را با هدف جلوگیری از متلاشی شدن خانواده وضع نموده است و حتی با انحلال نکاح آثار به جای مانده از آن را (مانند انتساب فرزندان مشترک به والدین) نمی‌توان از بین برد و چون بین مهریه و پیوند زناشویی رابطه علیت وجود ندارد و نباید عقد نکاح را با خرید و فروش یا سایر عقود معوض قیاس کرد، قانون‌گذار در مواد 10811، 10872 و 11003 قانون مدنی مقرراتی را پیش‌بینی کرده که به طور حتم حاکی از آن است که وضعیت مهریه ارتباطی با اصل نکاح و طلاق ندارد.
در نتیجه، خانمی که اطلاع دارد خواستگار وی قادر به پرداخت نفقه نمی‌باشد و با این وصف به عقد ازدواج او درمی‌آید، نه تنها نمی‌تواند به لحاظ عدم استطاعت زوج از ایفای وظایف زناشویی خودداری نماید؛ بلکه مجاز به استفاده از حق حبس هم نیست و به همین جهت موظف است پس از عقد با درخواست زوج به ایفای وظایف زناشویی اقدام کند و در غیر این صورت ناشزه محسوب خواهد شد.
از آیه شریفه <لا تمسکوهن ضرار التعتدوا> و قاعده <لاضرر> چنین استنباط می‌شود که اگر کسی برای دستیابی به حق خود راهی را انتخاب کند که موجب ضرر دیگری شود، در حالی که می‌توانست از طریق دیگری که ضرری را متوجه کسی نسازد، به آن حق یا امتیاز دست یابد، این عمل مذموم و ممنوع است و به ضرر غیر می‌باشد. بنابراین خانمی که یکی از مقاصد وی از ازدواج تحصیل مهریه است، باید مردی را به همسری برگزیند که هنگام عقد نکاح متمکن باشد؛ چراکه وی با علم و اطلاع از این که زوج متمکن نیست نمی‌تواند حق حبس برای گرفتن مهریه را به ضرر زوج اعمال نماید.
از سوی دیگر، قاعده <عدل و انصاف> که بر رعایت موازنه در امور استقرار دارد و ناشی از وجدان و فطرت انسانی است و همان حق حبس زوجه را تجویز می‌نماید، به خانمی که دانسته و عالمانه به عقد مردی درآمده که فاقد درآمد کافی و قدرت و استطاعت مالی است این اجازه را نمی‌دهد که از ایفای وظایف زناشویی سرباز زند.
این قاعده فقهی دلالت بر این دارد که هر کس به ضرر خود اقدامی کند، در مورد این عمل کسی در مقابل او مسئولیت مدنی ندارد. طبق این قاعده خانمی که با آگاهی از وضعیت همسرش و علم به این که هنگام عقد نکاح فاقد استطاعت مالی است با او ازدواج نموده، مبادرت به اقدام علیه خود کرده است و نمی‌تواند الزام و مسئولیت زوج را به پرداخت فوری مهریه بخواهد؛ بلکه مکلف است ضمن ایفای وظایف زناشویی تا زمان قدرت و استطاعت زوج به پرداخت مهریه منتظر بماند.
به‌علاوه، چنانچه زوجه بپذیرد که مهریه‌اش مؤجل (مدت‌دار) باشد، در واقع به طور ضمنی حق حبس خود را ساقط کرده است. به این ترتیب، از آنجا که وی می‌داند زوج توانایی و قدرت تأدیه مهریه را ندارد، پس پذیرفته است که مهریه خود را زمانی از زوج مطالبه کند که او قادر به پرداخت آن باشد.
‌در حال حاضر سردفتران ازدواج در نکاح‌نامه قید می‌کنند که مهریه بر ذمه است که زوج باید <عندالقدره و الاستطاعه> بپردازد.
پی‌نوشت‌ها:
1-ماده 1081 قانون مدنی:
<اگر در عقد نکاح شرط شود که در صورت عدم تأدیه مهر در مدت معین نکاح باطل خواهد بود، نکاح و مهریه صحیح؛ ولی شرط باطل است.>
2-ماده 1087 قانون مدنی:
<اگر در نکاح دایم مهر ذکر نشده یا عدم شرط شده باشد، نکاح صحیح است و طرفین می‌توانند بعد از عقد مهر را به تراضی معین کنند و اگر قبل از تراضی بر مهری معین بین آنها نزدیکی واقع شود، زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود.>
3-ماده 1100 قانون مدنی:
<در صورتی که مهرالمسمی مجهول بوده یا مالیت نداشته یا ملک غیر باشد، در صورت‌های اول و دوم زن مستحق مهر‌المثل خواهد بود و در صورت سوم مستحق مثل یا قیمت آن خواهد بود؛ مگر این که صاحب مال اجازه نماید.>